بهار، نه... پاییز
دوشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۵۹ ق.ظ
آمد بهار خوب وشور انگیز دیگر
انگار نه! تجدید شد پاییز دیگر
امروز اینجا عقده ها را می گشایند
تاریخ شد بازیچه ی چنگیز دیگر
آمد کسی با هیبتی زیبا واما
در دستهایش خنجر خونریز دیگر
گفتیم: میدانیم ما راه خدا را
گفتند: ما داریم اما چیز دیگر
فرهادها مردند در اندوه شیرین
برپاست اما دولت پرویز دیگر
پیدا نمی کردند این خلق دغل کار
هرگز به جز اسلام ،دستاویز دیگر؟!!!
آری ،اگر زنجیرها را می گشودند
شاید به پا می گشت رستاخیز دیگر
۹۵/۰۲/۱۳