سریر شیرها
شنبه, ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، ۰۳:۱۱ ب.ظ
ای شغالان نشسته بر سریر شیرها
بس نشد درچنگتان جان کندن نخجیرها
یک طرف چون کبک سرها رفته دربرف سکوت
یک طرف تا آسمان ها نعره آژیرها
باز هم با جرم گیسوی سیه افتاده است
خون سرخ ملتی برگردن شمشیرها
(گوییا باور نمیدارند روز داوری)
خورده آخر برته دیگ ستم کفگیرها!!
ماه من از وحشت دیدار شیطان سکته کرد
خفت شد برگردنش زنجیری از تقصیرها
کوربادا چشم ناپاکان که نتوانند دید
دخترانی را که می رقصند در زنجیرها
زری سلطانی فر
۱۴٠۱/۷/۲
۰۳/۱۱/۱۳