زری سلطانی فر

شعرهایی برای زنان ایرانی، شعرهایی ورای ویرانی

زری سلطانی فر

شعرهایی برای زنان ایرانی، شعرهایی ورای ویرانی

زری سلطانی فر

خانه ام مملو از هوای سیاه
شعر من، شعر واژه های سیاه
...
آی مردم سپید یعنی چه...؟!
من که غرقم در این فضای سیاه

۷ مطلب در بهمن ۱۴۰۳ ثبت شده است

از سفره مان عطر شریف نان نمی رفت

از خانه هامان برق بی پایان نمی رفت

 

میدان دید اهل کرمان خط نمی‌خورد

آغا محمد خان اگر تهران نمی رفت

 

جارو به دم بستند تا آسان شود کار

این موش در سوراخ خود آسان نمی ر فت

 

زاغی عقاب خانلری را کله پا کرد 

که در عروجش تا لب ایوان نمی‌رفت

 

ارابه مرگی که در شکل( پراید )است

آیا کجا می‌رفت که (پیکان)نمی رفت؟!!!

 

موش عطش درجان اگر جولان نمی‌داد

آن گربه هرگز سمت این گلدان نمی‌رفت

 

شاید اگر پیغمبری پیدا نمیشد

از قلبهامان حضرت ایمان نمی رفت

 

از راه ایمانی که می‌گفتند رفتیم

بیراهه بود وجز به ترکستان نمی رفت

 

نیرو عوض شد جای نیروگاه ،ای کاش

امن و امان با گارد جاویدان نمی رفت

 

طاغوت شاهنشیخ جادو کرد ما را

ای کاش شاهنشاه از ایران نمی رفت

 

۱۴۰۳/۱۱/۲۳

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۰۳ ، ۱۵:۵۵
زری سلطانی فر

برگردنم جای تماس گرم بازوها

افتاده اینک رد پای سرد چاقوها

 

وقتی سرم را از تن گرمم جدا کردی

درمشت چرخاندی طنابی دور گیسوها

 

درشهر چرخیدی که شاید پاک گردانی

فکر پلیدت را درانبوه هیاهوها

 

آویز شد چون گوشواری از بنا گوشم

با قطره های خون گرمم آلبالوها

 

پاشید خون تازه در چشمان پرخشمت

از موج مظلومیتم تا چشم آهوها

 

با هرزگی هایت تمام عمرجنگیدم

آنجا که میمردی برای چشم وابروها

 

از تو نشان غیرت و مردانگی مانده

نقش لگدهای تو بر بازو وپهلوها

 

من دختری از شهر اهوازم که نوشیدند

خفاش ها خون مرا همراه زالوها

 

چون چاه نفتی دردل این شهر خواهدسوخت

خونی که روئیده است از آن دشت شب بوها

 

پرواز می‌کردند با روح جوان من

درآسمان شهر فوجی از پرستوها

 

                  بهمن ۱۴۰۰

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۰۳ ، ۱۶:۰۲
زری سلطانی فر

وبعد از آنکه تو رفتی به ماه خیره شدند

به عکس دخترکی بیگناه خیره شدند

 

درست مثل شیاطین که در ون ارشاد

به دختری که ندارد پناه خیره شدند.

                  

 

درست مثل همان نابرادرانی که

برای دیدن یوسف به چاه خیره شدند

 

که جانیان ستم پیشه با وقاحت محض

به چشم یک پدر دادخواه خیره شدند

 

که مادر و پدری مسخ با دو چشمی سرخ

به تخت ودختر ویک دستگاه خیره شدند

 

همان حکایت تکرار خبط انسانی است!!!

جماعتی که براین اشتباه خیره شدند

 

چه دختران غیوری که حین گیس بران

به صف کشیدن خیل سپاه خیره شدند

 

خسوف گشت و علیرغم چشم بستن ها

تمام مردم دنیا به ماه خیره شدند.

 

                    ۱۴۰۱/۷/۴

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۰۳ ، ۱۵:۲۶
زری سلطانی فر

قلب مرا هم کارد آجین کن

حالا که روحم چاک درچاک است

من دختری از نسل ضحاکم

آرامگاهم خشتی از خاک است

 

من نسل ضحاکم که پروردم

نابخردی را ، کینه جویی را

من شیر دادم کودکی را که 

تف کرد برمن زشت خویی را 

 

من نسل ضحاکم که اینگونه

جای پسر ،ماردوسر زادم

اینک به جای گیو یا گودرز

چاقو به دستی بی هنر زادم

 

نه ،مادرم ،مادر کجا دارد

جز مهربا شیرش عجین چیزی

من مادرم هرگز نمی زایم

چنگیزخوی فتنه انگیزی

 

مردان ایران را چه آیینی

اینگونه عاری از ترحم کرد

کین کدامین خان قاجاری

کورخود وبینای مردم کرد

 

غیرت چه دستاویز نیکویی ست

تا آلت قتلم تبر باشد

وقتی معاف از هر مجازات است

بهتر که این قاتل پدر باشد

 

از کودکی برگردنم افتاد

زنجیری از رسم مسلمانی

باشم کنیزی پست وبی مقدار

با کمترین معیار انسانی

 

مردانگی بیماری روحی است

درپیکری از مردمی عاری

وقتی سرت باشد تهی از عقل

از گردن من مایه بگذاری

 

دنیا چه خواهد کرد با این ظلم

آدمکشان پنبه درگوشی

غیرت مآب بی رگ وریشه

  ددسیرت وجدان فراموشی

 

شهزاده زرین کمر مرده 

اسب سیاه مرگ هم آمد

آتش به ایمانم زد و اینک

من کافرم ،من کافری مرتد

 

       زری سلطانی فر

                      بهمن ۱۴۰۰

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۰۳ ، ۱۵:۱۳
زری سلطانی فر

ای شغالان نشسته بر سریر شیرها

بس نشد درچنگتان جان کندن نخجیرها

 

یک طرف چون کبک سرها رفته دربرف سکوت 

یک طرف تا آسمان ها نعره آژیرها

 

باز هم با جرم گیسوی سیه افتاده است

خون سرخ ملتی برگردن شمشیرها

 

(گوییا باور نمیدارند روز داوری) 

خورده آخر برته دیگ ستم کفگیرها!! 

 

 

ماه من از وحشت دیدار شیطان سکته کرد

خفت شد برگردنش زنجیری از تقصیرها

 

 

کوربادا چشم ناپاکان که نتوانند دید

دخترانی را که می رقصند در زنجیرها

 

                 زری سلطانی فر

                    ۱۴٠۱/۷/۲

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۰۳ ، ۱۵:۱۱
زری سلطانی فر

انبار رذیلتی که مقیاس نداشت

 

عرق وطن و قبیله را پاس نداشت

 

دلتنگ نشد برای کاشانه خود

 

مانند جنازه ای که احساس نداشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۰۳ ، ۱۵:۰۷
زری سلطانی فر

درشگفتم زانتخاب سعید

آندراین انتخاب ناب سعید

هیچ حکمی نمیشود اجرا

مگر آنهم به انتخاب سعید

هیچ کس منتصب نمی‌گردد

جز به امداد انتصاب سعید

هرمزاجی اجابتی نکند

تا نگرداندش مجاب سعید

ابروباد ومه وخود خورشید

همه در سایه سحاب سعید

سقف دولت که چکه فرموده

رد شده اول از چکاب سعید

منت ش نیست با خود خاکی

که شود پاک با حساب سعید

حضرت خضر بعد از چل سال

گوییا آمده به خواب سعید

گفته رد کرده از دل طوفان

کشتی نوح را جناب سعید

در دولت به روش بسته شود

چون تجاوز کند به باب سعید

هست باقی دو قورت ونیمش هم

 حضرت قاری القراب سعید

برده تا عرش کل دولت را

روح تریاک لول ناب سعید

مصلحت بوده مجمع تشخیص

نوشد از دبه شراب سعید 

اسم رمزی ست یا که نام شب است

نام نیکوی مستطاب سعید

همه آتش به اختیارانند

خوش قدم های در رکاب سعید

چهل وپنج سال خوشبختی

همه درسایه جناب سعید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۰۳ ، ۱۵:۰۵
زری سلطانی فر