برای « رضا» برادرم
جمعه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۴۱ ق.ظ
هنوز هم پس از آن اتفاق نفرینی
تو خوب من، تو، برایم ستاره می چینی
به خواب دیدمت ای مهربان ،که برگشتی
کمی کنار من زخم خورده بنشینی
کنار عکس تو هی گریه کرده ام شبها
نمی شود که بگویی مرا نمی بینی!
نگاه گرم کسی هم در این خراب آباد
برای حسرت تلخم نبوده تسکینی
هنوز هر شب جمعه زنی که تا شده است
نشسته کنج مزارت به طرز غمگینی
۱۷/ ۱۳۸۸/۲»
۹۵/۰۲/۱۰