زن خیابانی،مرد کوچه ای
یک مرد کوچه ای به خیابان رسید وبعد
در ازدحام شهر به میدان رسید وبعد
یک زن، فرو نشسته زآوار خویشتن
بهر خرید نان به خیابان رسید و بعد
یک زن ،خیال سفره ی خالی وکودکش
اما به باب بسته ی دکان رسید وبعد
یک زن، نه، یک عروسک کوکی ،بزک شده
تا ایستگاه، تند وشتابان رسید وبعد
حس نرینگی وسه نقطه...!!! که مرد پاک
با ترمزی لطیف به ایشان رسید وبعد
این هر دو بعد خانه ای از آدمی تهی
وقت حضور حضرت شیطان رسید وبعد
چندین کلام را عربی با غلط غلوط
بلغور کرد و کار به پایان رسید وبعد
شکر خدا که روزی ایشان حواله شد
زین تکه گوشتها که به دندان رسید وبعد
از زن تفاله ای ست فقط در پیاده رو
مردی به مرز کوچه ی انسان رسید وبعد
در زد سلام حاجیه خانم...به لطفتان
خرد وخراب وخسته به ایوان رسید وبعد
رفت و وضو گرفت! که قد قامت الصلاة
در فکر خود به عشق، به ایمان رسید وبعد
مردی نجیب وپاک به یک مهر سجده کرد
کز دیو و دد ملول، به حیوان رسید وبعد
یک زن ولی نشست ،سپس سفره را گشود
با کودکش به لقمه ای از نان رسید وبعد
**********
گندم حکایتی ست که ممنوع کرده اند
آدم که در بهشت به جانان رسید وبعد
حوا مقصر است که گندم هوس نمود
در این ویار بر لب او جان رسید وبعد
حوا درست بر سر آدم هبوط کرد
دود از سرش به جانب کیهان رسید وبعد
پرتاب تا دیار زمین پر خطربود
قالیچه ای به ملک سلیمان رسید وبعد
آدم که اصلا و ابدا گندمی نبود!
در طول این مسیر به نسیان رسید وبعد
لب کلام، آدم، این مردکوچه ای
در پیچ وسوسه به خیابان رسید وبعد...
