غزل سرد
جمعه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۰۲ ب.ظ
غزل سرد ،احساس من در یکی از گرمترین روزهای سال......۱۳۷۶/۶/۱۵
به قول فروغ:« من سردم است...وانگار هیچگاه گرم نخواهم شد...»
یخ کرده دستهای دلم در هوای سرد
اینک منم نشسته در این انزوای سرد
گرما دهی که هدیه ی او نور وعشق بود
رفته ومانده در دل من رد پای سرد
صدها جرقه شعله ی گرمی نمی شود
آنهم میان زوزه ی این بادهای سرد
نیلوفرانگی نکن ای دل به پیچ وتاب
بر شاخ خشک اینهمه آدم نمای سرد
آخر چگونه می شود احساس را نوشت
وقتی شکسته دست قلم در حنای سرد
آواز گلفروش در این کوچه مرده است
تنها شنیده می شود اینجا صدای سرد
اینک منم نشسته در این غار انزوا
نازل نمی شود به جز این آیه های سرد
۹۵/۰۲/۱۷