زری سلطانی فر

شعرهایی برای زنان ایرانی، شعرهایی ورای ویرانی

زری سلطانی فر

شعرهایی برای زنان ایرانی، شعرهایی ورای ویرانی

زری سلطانی فر

خانه ام مملو از هوای سیاه
شعر من، شعر واژه های سیاه
...
آی مردم سپید یعنی چه...؟!
من که غرقم در این فضای سیاه

حق وتو «veto»

چهارشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۱۹ ق.ظ

در اواخر سال ۱۳۸۸ در عرض یک ماه سه پدر به دلایل مختلف فرزندان خود را به قتل رساندند«  به نقل از روزنامه خراسان»

وطبق حق « وتو» که  برای « والد» !!!صادر می شود ، حکم قصاص در مورد ایشان اجرا نشد،این شعر روایت واقعی یکی از آن سه قتل است....



دو کله قند و سائیدنی چنین شادان

کنار سفره پر از شور و شادی وهیجان


شریک شادی جشن عروس و دامادند

که دست پشت لب و کل زدن، ترانه بخوان


بخوان تو یار مبارک به لحن داوودی

زمین نشسته به تسلیم وایستاده زمان

*****


سکانس این سوی آغاز را کلید زدند

بدان امید که نیک است آن سوی پایان


دو سال می گذرد عین غنچه ی گل سرخ

چه خوش نشسته به آغوش کودکی خندان


پسرشده است،پسر ای کبوتران سپید

خبر برید به شادی به این و بعد به آن


دو سال بعد که نوبت به دختری زیبا

رسید تا که شود جور پازل ایشان


ولی چه سود که این نعمت خداوندی

نبود مایه ی پیوند وموجب پیمان


زنی که بعد دو زایش گرفته فرسایش

« دگر توباب دلم نیستی»همین وهمان


گسسته شد همه پیوند های احساسی

بریده شد رگ زن با شکسته ی گلدان


برای زن همه ی زندگی جهنم شد

برای مرد ،که این خانه بدتر از زندان


نگاه مات دو کودک سحر گهی افتاد

درون هاله ای از مه به مادر وچمدان


بدان امید که مادر دو باره باز آید

دوچشم ناز دو کودک ،به سمت در نگران


غروب آمده ،دیریست رفته ای افسوس

ندیده رنگ تو را ،خانه،مادر نالان


چگونه هضم کند ذهن کودکانه ی من

که بچه حق پدر باشد وچنین وچنان


مرا به پارک ببر تا کمی هوا بخوریم

بهار کودکیم را سپرده ای به خزان


دلم گرفته از الا کلنگ یک طرفه

میان مادر وتو مثل تاب آویزان


برای ما برو از بستنی فروش بخر

دو بستنی که ببندیم دل به تو آسان


گداخت آتش نفرت درون بابا را

کسی که پاک بریده ست از زمین وزمان


بدون آنکه بفهمد چرا؟! ولی ناگاه

گرفت تکه ی سیمی به دست خود لرزان


به دور گردن کودک نهاد وسخت کشید

وکودکش به تعجب!!! چه کرده ام من ؟هان!


چه آتشی که در آن قلب شعله می افروخت

چه کینه ای که شود کودکی چنین قربان


ودخترک که فقط مات مانده بی حرکت

برادرش خفه شد با دو دست این شیطان


دو روز بعد که مادر دوباره ظاهر شد

کمر خمیده،سراپا سیاه،گورستان...


خدا کند که به روز سیاه بنشینی

کبوترم که پرید از قفس در این خفقان


پدر محاکمه شد ،حکم او بود تبعید

وفوق آن دو سه سالی که می شود زندان


درون ذهن زنی چند نقطه خالی ماند...

چرا به جای قصاصش ،پدر گرفته امان؟!!!


که قتل کودک خود رسم گربه های نر است

تفاوتی ست مگر بین او ویک حیوان


به انحراف کشیدند اصل مذهب را

به رآی خویش چو تفسیر می کنند ایشان


تفاوتی نکند بین این و« حق وتو» 

چه سر به روی نی افتد چه جامه ی عثمان!


عجب حکایت یک بام و صد هوایی شد

زمان ،زمان ظهور ا ست یا امام زمان

****

سکانس آنسوی پایان،زنی مچاله شده

کنار سنگ مزاری نشسته در باران....

      

                         ۱۳۸۸/۱۱/۲۵











موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۱۲
زری سلطانی فر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی