سیمرغ بریده سر
پنجشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۳۱ ب.ظ
پس از وقفه ی نه ماهه در گرفتن مجوز چاپ برای دفتر شعرم« ما سبز تباریم....»
اینان که بر دفتر من، خط سیاهی کشیدند
ای کاش یک لحظه حتی، حرف مرا می شنیدند
چون لاله در خاک این دشت می کارم اندیشه ام را
هر چند این لاله ها هم، پیش از دمیدن شهیدند
در انجمادی که اینجاست، خورشید اگر یخ نمی بست
فواره های صدایم، تا آسمان می رسیدند
وقتی که سامان نداریم، یک عده ایمان نداریم
یک عده را خام کردند، یک عده را هم خریدند
دیدند هدهد نداریم، یاری به جز خود نداریم
یک قله تا قاف مانده، سیمرغ را سربریدند
چون کوهی از شن حجیمند، مثل حبابی بزرگند
فردا که باران ببارد، با ضربه ای ناپدیدند
وقتی که فریاد سرخم، در آسمان منتشر شد
دستان سبز مرا چون، دستان «بابک» بریدند
۸۹/۳/۲۵
۹۵/۰۴/۲۴