بازار آتش گرفته!
شنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۲۶ ق.ظ
بر فرق مام وطن ریخت، آوار آتش گرفته
جزغاله شد جسم و جانی، در غار آتش گرفته
گرگ اجل حمله ور شد، در خشم خود شعله ور شد
سوزاند و در خود فرو برد، این هار آتش گرفته
آتش نشانی جوانمرد، آویز جره ثقیل است
حلاج جزغاله می شد بر دار آتش گرفته
هر کس گناه خودش را بر گردنی دیگر انداخت
پایان بی عرضگی ها، بازار آتش گرفته
دردی ست تلخ ومضاعف، لبخند بی درد بعضی
در اوج سوگ و دریغ از صد یار آتش گرفته
«زری سلطانی فر»
دیماه ۹۵
۹۵/۱۱/۰۲