تفنگ خالی
شنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۰۴ ب.ظ
از همان روز که دور از همه چادر زده ایم
بهر این فرقه ی حیوان صفت آخور زده ایم
چون تفنگیم که در معرکه خالی شده است
خون دلهاست به این باده اگر پر زده ایم
قصه ی سوختن و ساختن امروزی نیست
دیرسالی ست در این هیزم تر گر زده ایم!
سر این کوره ی آتش که وطن نام گرفت
اشک وخاکسترمان را همه آجر زده ایم
چه طلسمی ست که چون طایفه ای مسخ شده
خیل این سوخته را لاف تآثر زده ایم!!!!
وسط آتش جهلی که خود افروخته ایم
ما چهل سال تمام است فقط غر زده ایم.....
« زری سلطانی فر»
دیماه ۹۵
۹۵/۱۱/۰۲