روی دستان عشق جان دادن
شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۰۱ ب.ظ
شده آیا که فرصتی باشد، تا خودت را به خود نشان بدهی
گرچه پابند این زمین باشی، به دلت قول آسمان بدهی
بعد یک راه سخت و تن فرسا، با دو پا زخمی و پر از تاول
گوشه ی جاده فرش پهن کنی، به خودت اندکی زمان بدهی
گرچه نامردها همیشه ی عمر در عزای دلت نشانیدند
خنده را جای گریه بنشانی، چشمها را کمی امان بدهی
شده در آزمون عاشقها، شاد و سرمست ثبت نام کنی
بنشینی سر کلاس جنون، سر هر ثلث امتحان بدهی
دست در دست گرم یک عاشق،در بهاری قدم زنان لب رود
فارغ از غم به فوج ماهی ها، از سر شوق و ذوق نان بدهی
ته این قصه می شود روزی برسی تا وصال مجنونی
تا در آغوش او تمام کنی، روی دستان عشق، جان بدهی
۱۳۹۵/۱۰/۳۰
۹۶/۰۴/۰۳