اسیر قلعه ی عالیجناب ها
دوشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ۰۲:۰۰ ب.ظ
«یک زن، اسیر قلعه ی عالیجنابها
یک یا کریم و ابر سیاه عقابها»
این چشمهای خسته و بی رنگ و بی فروغ
یک روز بوده میکده ای از شرابها
یک زن که مثل حضرت مریم سکوت کرد
دارد درون زخمی خود انقلابها
اینجا جهنمی ست که دیوانه میکند
از سوزش جگر وشمیم کبابها
ابنجا هزارجغد نگهبان قلعه اند
پنهان شدند پشت سر این نقابها
افسانه ی بهشت دروغی است بس بزرگ
تا بوده بین او و خدا این حجابها
نیلو فرانگی نکند چون که ریختند
جام اسید را به تن پیچ و تابها
یک چار پایه، یک قلم و کاغذ وطناب
تعریف می شود غم او در کتابها
۱۳۹۶/۴/۱۱
بیت اول سروده دکتر محمد رضا سرسالاری است
که محبت کرده برای من سروده اند.
۹۶/۰۴/۱۲