قصه آبانی ها
پنجشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۸، ۱۱:۴۸ ق.ظ
با شیوع مرض سخت گرانجانی ها
رفت از خاطر مردم ستم جانی ها
خون که ارزان شد و درسطح خیابان پاشید
وعده دادند به ما وعده ی ارزانی ها
وکسی گفت:بیایید که گرگ آمده است
روی آورده تب مرگ به قربانی ها
مثل کبریت که بر توده ی باروت افتد
آتش افتاده به انبار مسلمانی ها
آخر از عقده قاجاری مشتی نامرد
داده تاوان همه را دیده ی کرمانی ها
ما چهل سال تمام است که سختی داریم
شاخ میزد به همه آنهمه آسانی ها!"!
فرصت موج سواریست چه بهتر از این
خاتم مرگ بر انگشت سلیمانی ها
فرصت موج سواریست، چه بهتر از این
تا فراموش شود قصه ی آبانی ها...
۹۸/۱۰/۱۶
۹۸/۱۰/۱۹