زخم زبان تیز تبر بردرخت پیر
آتش زبان سرخ درخت است ناگزیر
من با پریدن از دل آتش به سوی سرخ
رفتم که روح زرد ملالت شود اسیر
آتش بیا وسرخی خود را به ما ببخش
آتش بیا وزردی ما را زما بگیر
(هرگزنمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق)
ای یادگار پاک نیاکان من نمیر
چهل سال پیش با آمدن چهارشنبه سوری شاد و سرمست و مفتخر به آیین باستانی کهن سرزمینمان از روی سه توده آتش میپریدیم و زردی خود را به آن میسپردیم وشراب سرخش را مینوشیدیم.....
یاد باد آن روزگاران یاد باد......