پس از وقفه ی نه ماهه در گرفتن مجوز چاپ برای دفتر شعرم« ما سبز تباریم....»
اینان که بر دفتر من، خط سیاهی کشیدند
ای کاش یک لحظه حتی، حرف مرا می شنیدند
چون لاله در خاک این دشت می کارم اندیشه ام را
هر چند این لاله ها هم، پیش از دمیدن شهیدند
پس از وقفه ی نه ماهه در گرفتن مجوز چاپ برای دفتر شعرم« ما سبز تباریم....»
اینان که بر دفتر من، خط سیاهی کشیدند
ای کاش یک لحظه حتی، حرف مرا می شنیدند
چون لاله در خاک این دشت می کارم اندیشه ام را
هر چند این لاله ها هم، پیش از دمیدن شهیدند
هم گردن یک صیغه کردی همسرت را...
بگذار یک دم جای این زن ،خواهرت را...
عذری که بدتر از گنه باشد همین است
پنداشتی حق وعدالت باورت را
در پی چرخاندن یکی از اراذل شهر«مریوان» با لباس زنانه!!در سطح شهر ،توسط نیروی به اصطلاح انتظامی!!
تن پوش زنان بر تن نامرد کشیدید؟!
تا خلق بفهمند چه اندازه پلیدید ...
لا مذهب محضید که در محضر ابلیس
البته به گل کاریتان روی سپیدید